چند پرسش اساسی که زندگیتان را متحول میکند
هفت پرسش اساسی که باید به آنها عادت کنیم
این سوالات را با رویکرد کوچینگ بررسی میکنیم. میدانید که با توجه به رویکردهای متفاوت، سوالات متفاوتی را میتوان بیان کرد.
یک: پرسش آغازین
همانطور که در قسمت سوالات باز برایتان توضیح دادم، برای اینکه به شخص پرسش شونده اجازه ی صحبت بیشتر راجع به موضوع مدنظر داده شود، باید از سوالات باز و متمرکز استفاده کنیم. برای مثال در ابتدا به جای پرسیدن سوالات تکراری و کلیشه ای : “خوبی؟” یا “چه خبر؟” که همان پاسخ های “خوبم” یا “سلامتی” را به همراه دارد، از سوال: به چی فکر میکنید؟ یا ” چه حسی دارید؟ سوال بازی پرسیدم که شما را دعوت به تفکر میکند و تمرکز شما را به سمت چیزی که به آن فکر میکنید یا حس میکنید میبرد.
دو:پرسش what else یا دیگه چی؟
پرسش “دیگه چی؟” پرسشی است که ما بعد از پرسشهای بازی مثل: “به چی فکر میکنی؟” میپرسیم. از دل این پرسش جوابهای نابتری بیرون میآید. چون ما با مطرح کردن این پرسش به عمق وارد میشویم و امکان گذر از سطح اولیه و رسیدن به سطوح دیگر را فراهم میکنیم. زمانی که پرسش اول مطرح میشود، معمولا افراد جوابهای پیشفرضی دارند که با کمترین حد فکر کردن به آنها دست میابند. اما وقتی میپرسیم: “دیگه چی؟” از او دعوت میکنیم که عمیق تر فکر کند و فراتر از سطح پاسخ های همیشگی اش پیش رود که این امر باعث شناخت بیشتر، به دنبال آن درک بالاتر و در نتیجه خودآگاهی بیشتری میشود. زیرا که فرد در مسیر آگاهی پیدا میکند و هرچه را بیان میکند از ناخودآگاهش به خودآگاهش میآورد و درباره آن صحبت میکند. هدف این پرسشها، وسعت دادن به فضا و درک بیشتر راجع به فضایی است که گوینده دربارهاش صحبت میکند. زمانی که از پرسش “دیگه چی” استفاده میکنیم، انتخابهای بیشتری را فراهم میکنیم که انتخابهای بیشتر قطعا به تصمیمگیری های بهتری می انجامد.
البته زمانی که صحبت از پرسش “دیگه چی؟” میشود، تمام سوالاتی است که میتواند این منظور را برساند مد نظر است. به عنوان مثال: “چیزی هست که بخوای اضافه کنی؟” یا اگر صحبتهای فرد مقابل در مسیر اقدام باشد میتوانیم از پرسش “چه کار دیگهای میتوانید انجام دهید؟” یا “چه روشهای دیگری را امتحان کردهای”استفاده کنیم.
سه: پرسش کانونی یا اصلی
مهمترین نکته در پرسش کانونی، معطوف کردن توجه به شخصی است که دربارهی مسالهاش درحال صحبت هستیم. چه در گفت و گوهای دونفره، چه در گفت و گوهایی که با خود داریم. یعنی اگر با خودمان درحال صحبت و تفکر هستیم، از کلمه “من” استفاده کنیم و بر روی آن تاکید بیشتری داشته باشیم و اگر با شخص دیگری درحال صحبت هستیم و درحال بررسی موضوع آن شخص هستیم، از کلمه “شما” استفاده کنیم. بگذارید با یک مثال برایتان شفافسازی کنم. برای مثال در حال بحث با خودتان هستید که :”چرا وضعیت اموزش و اقتصادی جامعه به این گونه است؟” با تغییر دادن چند المان که مربوط به همین “پرسش کانونیگ است، جهت سوال را دقیقتر کنیم. با شفافیت موضوع، استفاده از کلمه من و تبدیل سوالات از چرا به چه، این پروسه اتفاق میافتد: “مشکل اصلی من الان با وضعیت آموزش چیست؟ یا چه چیز دیگری الان مشکل اصلی من است؟”
حالا اگر در گفت و گوی کوچینگی با مراجعین، دوستان، همکاران یا … هستید، کلمه من به “شما” تغییر پیدا میکند زیرا که محوریت موضوع، حول شخص مقابل میچرخد.
“مشکل اصلی شما چیست؟
چهارم: پرسش بنیادی
با مطرح کردن این پرسشف سعی داریم بین نیازها و خواستهها تکفیک ایجاد کنیم.
با طرح پرسشهای بنیادینی مثل: “شما واقعا چه میخواهید؟” یا “درخواست واقعی شما چیست؟” میخواهیم از درک مطلب مطرح شده به صورت درست مطمئن شویم و تائید آن را دریافت کنیم. به گونه ای میخواهیم از تله “میدانم او چه میخواهد” خارج شویم و عمیقا گوش کنیم و به خود یاداوی کنیم که “من واقعا نمیدانم او چه میخواهدف پس به دقت به او گوش میدهم” و بار دیگر در این مرحله از او میپرسم که به اصطلاح به آن دبل چک “double-check” میگویند.
زمانی که سوالات عمیقتری از افراد میپرسیم، خود فرد نیز به احتمال زیاد جوابی آماده برای آن ندارد و این طبیعی است برای رسیدن به پاسخ قلبی خود، نیاز به زمانی برای تفکر دارد که عمیقتر فکر کند و وارد لایه های عمیقتری از خود شود و پاسخ ها را بیرون بکشد و ما باید این زمان را برای او فراهم کنیم. یعنی سکوت کنیم و منتظر شنیدن از او باشیم.
در مکتب معروف راهحل محور کوچینگ یا solution focus سوال جادویی وجود دارد که کمک میکند افراد مساله را دقیقتر بررسی کنند و راحت تر به پاسخهای عمیق خود برسند:
فرض کنید از خواب بیدار میشوید و میبینید معجزه شده است. چطور متوجه میشوید هم چیز بهتر شده است؟ چه علائمی این بهتر شدن را به شما نشان میدهد؟ معیار شما از بهتر شدن چیست؟
این سوال شما را به فضایی میبرد که انگار معجزه مدنظر شما همین الان اتفاق افتاده است. درابتدا وقتی از شما میخواهد که بگویید چطور متوجه این معجزه میشوید، متوجه این موضوع میشویم که دیدگاه شما از بهتر شدن چیست؟ وقتی از شما میپرسیم: در اولین نگاه متوجه چه چیزی میشوید؟ میفهمیم که تمرکز شما بر کجاست. و حالا که این معجزه رخ داده است، مشکل دیگر شما چیست؟
تمام این سوالات بنیادین به ما کمک میکنند که دقیق تر پیدا کنیم که شما چه میخواهید.
پنج: پرسش تنبل
پرسش تنبل پرسشیست بدون تعارف و بدون ارائه راه حل که مطرح میکنیم و با طرح این پرسش دوباره یاداوری مکنیم که شما این مساله را از من میخواهید یا غیرمستقیم اینطور است و مسئولیت را به گوینده میدهیم و با این پرسش مساله را شفاف میکنیم.
مثلا: “شما چه چیزی از من میخواهید؟” “من درباره این موضوع چه کاری میتوانم بکنم؟”
با این سوال فضایی را ایجاد میکنیم که فرد مسئولیت خواسته خود را بر عهده بگیرد و با واقعیت خودش روبهرو شود و دقیق و شفاف بگوید که چه کمکی میخواهد یا چه کاری میخواهد انجام دهد و یا حتی بتواند به درستی به آن فکر کند چون کاها ممکن است خود شخص به صورت شفاف نداند که چه میخواهد. با طرح این سوالات کمک میکنیم که با این واقعیت ها رو به رو شود.
شش: پرسش استراتژیک
در این پرسش، پاسخ مثبت بدون وجود پاسخ منفی که حدود را مشخص کند و به آن شکل بدهد، معنی ندارد. اگر من در جواب سوالی پاسخ مثبت بدهم، باید حد و اندازه آن را مشخص کنم. یعنی باید این را در نظر داشته باشیم که اگر داریم به این سوال یا موضوع پاسخ مثبت میدهیم، به چه چیزهایی پاسخ منفی میدهیم؟ به عنوان مثال: اگر پاسخت به رشد و پیشرفت شخصی مثبت است، برای رسیدن به آن،به چه چیزهایی نه میگویی؟
برای رسیدن به پاسخهای مثبت، باید به برخی افراد و الگوهای مشخص نه بگویم و حدود خواستن و نخواستنم را مشخص کنم.
در مسیر یافتن این جوابهای مثبت و منفی که باید به موضوعات، افراد یا الگوها بدهیم، باید جستو جوگری کنیم و جست و جو گری چیزی جز پرسشگری نیست.
مثلا: “اگر پاسخ مثبت به این موضوع میدهید، به چه چیزی پاسخ منفی میدهید؟
یا به کدام روابط اجازه میدهید که رو به سردی بروند؟
چه منابعی را برای دستیابی به پاسخ مثبتتان اختصاص میدهید؟ و چه مسیری را باید برای رسیدن به خواستهتان طی کنید؟
تمرین
لطفا همین الان یکی از خواستههای عمیقتان را به خاطر بیاورید و اینجا یادداشت کنید، سپس به سوالات زیر، تک تک پاسخ دهید.
اگر به آن خواستهتان پاسخ مثبت دهید، به چه چیزهای دیگری باید پاسخ منفی بدهید؟
…………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………
حالا چه منابعی را برای رسیدن به خواستهتان اختصاص میدهید؟
……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………….
هفت: پرسش یادگیری
پرسشهای یادگیری پرسشهای پرمایه و مثبت هستند که معمولا در خاتمه مکالمه بیشتر از آنها استفاده میشود. این پرسشها باید فرصتی را برای یادگیری فراهم کند. زمانی که ما در انتهای مکالمه باهم مطالب گفته شده را مرور میکنیم، که فرد دوباره مطالبی را که ارائه شد دوباره میشنود، بهتر درخاطرش میماند.
وقتی در انتهای مکالمه بازخوردی به طرف مقابل ارائه میکنیم، به کمک میشود که فرد راجع به خودش یا موضوع مطروحه بیشتر بیاموزد.
اگر در انتها از شخص بخواهیم که راجع به شاخص ترین موضوعی که یاد گرفته صحبت کند، او را به مرور مطالب و فکر کردن راجع به آن دعوت میکنیم که خود باعث یادگیری بیشتر میشود.
اگر درباره مفیدترین بخش گفت و گو از او بپرسیم، علاوه بر دریافت نظر و فهمیدن دیدگاه او، دوباره باعث مرور مطالب برای او شده ایم.
نمونه هایی از پرسشهای یادگیری:
چه چیزی از همه بیشتر برایتان مفید بوده است؟
چه چیزی یاد گرفتید؟
چه چیزی را میخواهید به خاطر بسپارید یا در مسیر آن اقدامی انجام دهید.
اگر در مکالمات بین خودمان نیز از این پرسش یادگیری استفاده کنیم، نتیج عالی میگیریم. زمانی که فرصتی را برای خلوت کردن با خود درنظر میگیرید و با خود فکر میکنید یا صحبت میکنید یا بارش فکری انجام میدهید، این سوالات را از خود بپرسید که: در این گفت و گوی درونی، به چه نکاتی رسیدم که قبلا کمتر راجع به آن فکر کرده بودم یا چه نکاتی برایم مفیدتر بودند و از این زمانی که به تفکر گذراندم، چه چیزی به دست آوردم؟
با این هفت پرسش که بررسی کردیم، میتوانیم یک گفت و گو را جلو ببریم و به فرد کمک کنیم درون خود مطلبی را پیدا کند و موضوعی را یاد بگیرد ودر مسیر اقدام حرکت کند.
اگر تمرین کنیم و این
دیدگاهتان را بنویسید